گروه 4جامعهشناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
بوردیو (جلسه دوم)
بوردیو یک جامعه شناس فرانسوی است از یک طرف منتقد به مقولات جامعه شناسی است که از گذشته به ارث رسیده. همه مفاهیم را به چالش می کشد، و از طرف دیگرمنتقد قدرت هم هست ماحصل تلاش او 30 جلد کتاب و 400 عنوان مقاله شده
میدان بوردیو شبیه میدان مغناطیسی است، برخی میدان، زمینه یا حوزه ترجمه کرده اند اما آنچه مفهوم نیرو را منتقل می کند میدان است.
او ریشه در سنت وبر و دورکیم مارکس و فلاسفه مختلف و مردم شناسی دارد دو ویزگی او: 1. سنت رایج جامعه شناسی را نقد می کند 2. سعی در ایجاد جامعه شناسی انتقادی دارد او یک جامعه شناس فرهنگی هم محسوب می شود مطالعه فرهنگ گاه در قالب جامعه شناسی فرهنگی، جامعه شناسی فرهنگ یا مطالعات فرهنگی است. بوردیو در هر سه مورد اثر داشته است. ویزگی های کلی بوردیو رویگردی ضد دوگانه انگاری داشته است،بوردیو را بعد از گیدنز مطرح کردیم چون بوردیو را ذیل بحث ساختار عاملیت مطرح می کنیم نکته دیگر این که رویکرد بوردیو یک رویکرد ترکیبی است یعنی مرزهای نظری و رو
شی را تغییر داده است مثلا در مورد روش شناختی میگوییم بعضی نحله روی روشهای کیفی یا کمی تاکید میکنند اما بوردیو از همه روش ها استفاده میکند روش ابزار است هر جا بتوان پاسخی بدشت اورد باید از همان روش استفاده کرد در مورد نظریه هم بوردیو همین کار را می کند. ویزگی 3. خصلت جدلی: برخی نظریات کشمکش در جامعه را تبیین می کنند بوردیو دو مفهوم دارد او به مفهوم تضاد و مفهوم .بازتولید... کشمکش برای تغییر وضعیت و بازتولید برای حفظ وضعیت. مفهوم بازتولید ناظر به کشمکش است . که جامعه ÷ذیری چنین مفهومی را ندارد. نکته مهم دیگر انسان شناسی فلسفی بوردیو است بسیاری از نظریه ها انسان شناسی خود را بر اساس انسان به عنوان وجودی نفع طلب مطرح کرده اند مثل پارسونز، اما بوردیو تحت تاثیر پاسکال معتقد است غایت اهداف انسانی منفعت شخصی (اقتصادی) نیست بلکه به رسمیت شناخته شدن، کسب منزلت یا تصدیق است در کتاب مفهوم تمایزبحث این است که چگونه انسان به واسطه مصرف خود را از دیگران متمایز می کنند. تشخص بخشیدن در چامعه به ویزه در فرانسه مهم است خرید از چه مغازه ای اهمیت دارد نوع عطر مورد استفاده اهمیت دارد نوع شراب مصرفی مهم است طبقه کارگر یک جور می پوشد می نوشد و طبقه اعیان جور دیگر. البته در ایران این طور نیست، گزینش وجود ندارد. انسان شناسی بوردیو مبتنی بر خاصیت تشخص بخشی انسان است. البته این همه حرف بودیو نیست آنچه بوردیو اضافه می کند این است که طبقه یا گروه خاصی به واسطه مصرف خودش خودش را از گروه دیگر متمایز می سازد و شیوه مصرف خود را شیوه فرادست معرفی می کند و این کار را به واسطه فرهنگ انجام می دهد و فرادست و فرودست ایجاد می شود و بازی از آنجا شروع می شود که دولت یک شیوه را تصدیق می کند. در ایران تلاش شده به واسطه مفهوم سبک مطالعات فرهنگی صورت گیرد اما به نظر می رسد خیلی مفهوم سبک راه گشا نیست در منزل شما معیاری برای تمایز دارید و عدالت را به مساوات معنی نمی کنید زمانی میتوانیم حرف دقیق بزنیم که معیار تمایز داشته باشیم و بحث اصلی بوردیو این است معیاد جداسازی مقولات در جامعه چیست مثال بوردیو جدول تناوبی است و با یک معیار فلز از غیر فلز جدا می شود. نام فلز تمام ویزگی ها را می رساند اما در جامعه ایران چنین معیاری نداریم تا بتوانیم این شکاف ها را ایجاد کنیم و به تبیین بپردازیم.
از این حیث که بوردیو یک اندیشه ی کلی را تولید کرده و مفاهیم جدیدی را به وجود آورده می توان او را یک فیلسوف دانست. ریشه سخت فهمی بوردیو این است که گاهی در نوشته های او پاراگراف یک جمله است اما یکی از خواستگاههای ابهام او ریشه های فلسفی او است توجه او به فلسفه تحلیلی بوده است توجه به فلسفه تحلیلی ویتکنشتاین از آن جهت بوده که او را نظریه پرداز تکلیف (کردار) می دانسته.
نظریه او به نظریه عمل معروف شده است این خاستگاه متفاوت فلسفی برای غیر آشنایان بحث او را مشکل کرده است. تاریخ و زبان، برای او مهم است بوردیو روی روابط اجتماعی تاکید بیشتری می کند یک مفهوم مهم بوردیو مفهوم قاعده است. قاعده به معنی قانون (حقوقی)، قاعده به معنای نظم های علی یا قواعد بازی، به ذهن خطور می کند. قاعده به معنی یک نظم یا یک اجباری که از ساختارهای بیرونی حاصل می شود. به واسطه این مفهوم به سطح اراده و سطح اجبار می رسیم. آنجا که با مفهوم اراده سرو کار داریم بوردیو مفهوم سوبزکتویسم (ذهنگرایی) را انتخاب می کند و آنجا که با مفهوم اجبار سرو کار داریم بوردیو مفهوم آبزکتویسم (عینگرایی) را انتخاب می کند. بوردیو نمی خواهد کنش را به یکی از این دو سطح تقلیل دهد. بوردیو در سطح عمل متوقف شده و مفهوم قاعده را کنار می گذارد و مفاهیم دیگری مثل منش و ... ایجاد می کند یعنی او دو سطح اراده و اجبار را برای تبیین رفتار کافی نمی داند.
سوال: در چه سطحی باید تحلیل انجام گیرد؟ و آیا تکرار پذیری اصلا اتفاق می افتد؟
بوردیو می گوید اگر نظمی در جامعه وجود دارد نتیجه یک قاعده منظم و الزام آور نیست این جمله بوردیو است که می گوید: همه اندیشه من از این جا شروع می شود که چگونه رفتار تنظیم می شود بدون آنگه محصول اطاعت از مجموعه قواعد الزام آور باشد. او می خواهد هم تکرار را توضیح دهد و هم انسان را تحت اجبار ساختار نداند.
مفهوم عقل عملی و منش
بوردیو مفهوم عقل عملی را از ارسطو می گیرد. عقل عملی در برابر نیت گرایی از یک سو و توجه به هنجارها از سوی دیگر قرار می گیرد. عقل عملی به او کمک می کند تا به شرایطی بپردازد که شرایط برسازنده کردار عامل است. مفهوم عامل به معنای یک اکتور به معنای اقتصادی آن نیست بلکه یک سوزه است که کاملا به خود واگذار نشده. متن اجتماعی و تاریخ کنش برای بوردیو مهم است. هم شرایط وجود دارد و هم توانایی و استعداد عامل را داریم که کنش را به وجود می آورند. او می گوید کنشگران یک منشی دارند که یک نوع تمایل نظم یافته است. (منش عادت واره ملکه ذهنی ریختار هم ترجمه شده است). درکی که شخص به هنگام مواجهه با یک تابلوی زیبای نقاشی دارد و او را به تحسین وا میدارد منش اوست که از سابقه او در آشنایی با نقاشی به وجود آمده است و ممکن است دیگری این منش را نداشته باشد. (در جامعه شناسی انتقادی، بوردیو حتی توانمندتر از گیدنز است).
رفتار ناشی از منش محصول قاعد منظم نیست محصول قواعدی نیست که ما از آن آگاه باشیم (تفاوت آگاهی عملی و آگاهی نظری، در عمل همه بلد هستند انجام دهند اما اگر گفته شود فرموله کن نمی توانند).
بوردیو از مفهوم عقل عملی استفاده می کند تا منش را توضیح دهد. قرار گرفتن در میدان شخص را جوری شکل می دهد که منش خاص خود را می یابد. وقتی منش شکل گرفت تغییر بسیار مشکل می شود اما این وقتی است که منشا تغییر را در فرد بدانیم. اما اگر منشا تغییر را شرایط اجتماعی و مواضع و موقعیت ها بدانیم مشکلی به وجود نمی آید. هر یک از مواضع میدانی از امکان های استراتزیک را فراهم می آورد. منش، تاریخی، قابل جابجایی و تغییر پذیر است. بوردیو یک عینیت امر ذهنی برای خود اختیار می کند که نه عین گرایی است و نه ذهن گرایی است. و جریان فکری خود را ساختگرایی تکوینی نام گذاری می کند یک جامعه شناسی تکوینی. در این شیوه تحلیلی ساختارهای عینی اجتماعی با تحلیلی از تکوین (شکلگیری) ساختارهای ذهنی اجتماعا ایجاد شده ترکیب می شود. ساختارهای ذهنی که در نهایت به کردار یا عمل منجر می شود.
نقد ریتزر به بوردیو: نهایتا به ساختارگرایی عینی گرفتار شده است. چیزی به نام ترکیب به چشم نمی خورد.
خشونت نمادین
« خشونت نمادین، خشونت تحمیل کننده اطاعت هایی است که نه فقط به مثابه اطاعت درک نمی شوند، بلکه با اتکا بر «انتظارات جمعی» و باورهای از لحاظ اجتماعی درونی شده ( فهمیده می شوند). نظریه خشونت نمادین ، همچون نظریه جادو، بر یک نظریه باوری و یا بهتر بگوئیم بر یک نظریه باز تولید باورها استوار است ( یعنی نظریه ای که نشان می دهد چگونه ) برای تولید کنشگرانی که از قالب های دریافتی و ادراکی ( خاصی) برخوردار باشند که به آنها امکان دهد دستورات درون یک موقعیت یا یک گفتار را دریافت کرده و از آنها اطاعت کنند، عمل اجتماعی شدن ضروری است» ( منطق عملی ، 1994، ص. 188)
قدرت نمادین، فدرت ایجاد یک داده از طریق ارائه آن به صورت یک گزاره، قدرت تغییر دادن جهان با تغییر دادن بازنمایی آن (است) که در «نظام های نمادین» به شکل یک «نیروی غیر لفظی»( یا معنایی) قرار ندارد. این قدرت از خلال و در رابطه ای متعین که با باور آوردن به مشروعیت واژگان و کسانی که این واژگان را بر زبان می آورند به تحقق در می آید و تنها در شرایطی به عمل در می آید که کسانی که این قدرت بر آنها اعمال می شود ، کسانی را که آن را اعمال می کنند، به رسمیت بشناسند.» (پاسخ ها، سوی، 1992، ص. 123)
« به عبارت دیگر، خشونت نمادین می تواند، در برخی موقعیت ها و با صرف برخی هزینه ها، بسیار بهتر از خشونت سیاسی – پلیسی عمل کند (یکی از ضعف های بزرگ سنت مارکسیستی آن بوده است که جایی برای این نوع از خشونت های نرم اما موثر حتی در عرصه اقتصادی، در نظر نمی گیرد).»
« می خواهم بر این نکته تاکید کنم که نظریه خشونت نمادین به مثابه نوعی عدم شناخت مبتنی بر انطباق ناخودآگاه ساختارهای ذهنی با ساختارهای عینی، به کلی از نظریه فوکویی سلطه به مثابه نظم یا تربیت، یا حتی، در رده ای دیگر ، از تمثیل های شبکه ای باز و رگه بندی از مفهومی چون میدان، متفاوت است.»